اگر کسی دنبال براندازی و اجرای دستور دشمن نیست ولی با مذاق و تفکر سیاسی ما مخالف است نباید عدالت و امنیت را از او سلب و او را زیرپا له کنیم!
این جمله ی خنده دار یا گریه دار،را آقای خامنه ایی در روز14خرداد90 و درست چندروز بعداز درگذشت واقعا جانسوز خانم هاله سحابی،بیان کردند!
در روزی که حتی به عزادران خانم سحابی هم اجازه عزاداری ندادند و آنهارا با سرکوب پذیرائی کردند!
این چه امنیتی است که حتی در مراسم عزاداری مخالفان فکری شما هم به مردم رحم نمیکنند؟!
آقای خامنهای شما کجا زندگی میکنی؟مگر میرحسین خواهان براندازی بود؟الان میر حسین کجاست؟
مراسم درگذشت پدر میرحسین را که از یاد نبردید؟
شمارا میبرمِ به گذشتهٔ نه چندان دور.
دو سال پیش که اکنون در آستانه ی سالگرد آن ایام قرار داریم.
خیابانهای تهران قرمز شدند از خون جوانانی که نه برای بر اندازی بلکه برای باز پس گیری رای خود به خیابان آماده بودند.
آیا جملهٔ رای من کو،معنی براندازی دارد؟!
اما شما دستور به قتل همه دادی!مگر شما نبودی که گفتی هرکس به خیابان بیاید خونش پای خودش است؟
مگرراهپیمایی بدون حمل سلاح و بدون ضربه زدن به نظام از اصول قانون اساسی نیست؟
همان قانون اساسی که دم از آن میزنید،تامین امنیت راهپیمایان را بر شما واجب کرده!این امنیت است؟
از کدام امنیت صحبت میکنید وقتی جوانان برومند این خاک در زندانها زیر مشت و لگد له میشوند؟
وقتی دختران این خاک مورد تجاوز کفتارهایی چون طائب قرار میگیرند و سپس جان میدهند!
ولی کفتار پیر همچنان در شهر میچرخد و قه قهه میزند...این امنیت است؟
مگرشیخ مهدی صحبت از براندازی کرد؟
اوفقط از جنایات و تجاوزات زندان ها پرده برداشت،اماطرفداران شما در هرفرصتی به او حتی در خانه اش حمله کردند و اکنون هم خبری از این مرد نیست!
کدام امنیت؟وقتی سر فرمانده ی جنگ هم در چاه دستشویی فرو میرود!
کدام امنیت را میگویید؟امنیتی که حتی در خانهها هم وجود ندارد؟
فرماندهٔ نیروی انتظامی بی شرمانه میگوید ما برای جمع آوری ماهوارهها به داخل خانه هم می رویم!
کماندوهای نیروی انتظامی روی پشت بام ها مانور میدهند،آن وقت شما صحبت از امنیت میکنید؟
کدام امنیت وقتی حتی روحانیون بلند پایه و البته مستقل و باوجدان هم مورد حملهٔ طرفداران شما قرار میگیرند؟!
آقای خامنهای مملکت شما دقیقا مصداق شهر بی کلانتر است که در آن هر قورباغه و وزغی هفت تیر به دست گرفته!ومسبب همهٔ اینها خود شما هستی.
از شما خواهش میکنم مارا نخندان!
آب رفته دیگر به جوی باز نمیگردد.این حرف ها را باید در همان روزهای آغاز تقلّب میزدی...
آن روزها باید به امنیت مخالفانت فکر میکردی،نه حالا که جن گیران شهر هم به تو پشت کرده اند.
با این حرفها دنبال چه هستی؟حمایت مردمی؟
حمایت مردمی که آنهارا میکروب نامیدی؟
نه آقای خامنهای،دیگر دوران عوام فریبی تمام شد.
مردم خسته و دل زده شدند از دروغها وعدههای شما.
دیگر راه برگشتی نیست.
از قدیم گفتهاند چاه کن همیشه ته چاه است!
شما چاله ایی را کندی و آن را هی عمیق تر کردی.ولی اکنون خود در ته چاه تنها ماندهای!
حالا نه میکروبها با شما هستند نه رئیس جمهوری که به خاطرش مردم را به گلوله بستی.
حتی هوادارانت هم نسبت به تو دچار شک شده اند!
تنها شدی رهبر!
این حرفهایت نوشداروی بد از مرگ سهراب است و...
این جمله ی خنده دار یا گریه دار،را آقای خامنه ایی در روز14خرداد90 و درست چندروز بعداز درگذشت واقعا جانسوز خانم هاله سحابی،بیان کردند!
در روزی که حتی به عزادران خانم سحابی هم اجازه عزاداری ندادند و آنهارا با سرکوب پذیرائی کردند!
این چه امنیتی است که حتی در مراسم عزاداری مخالفان فکری شما هم به مردم رحم نمیکنند؟!
آقای خامنهای شما کجا زندگی میکنی؟مگر میرحسین خواهان براندازی بود؟الان میر حسین کجاست؟
مراسم درگذشت پدر میرحسین را که از یاد نبردید؟
شمارا میبرمِ به گذشتهٔ نه چندان دور.
دو سال پیش که اکنون در آستانه ی سالگرد آن ایام قرار داریم.
خیابانهای تهران قرمز شدند از خون جوانانی که نه برای بر اندازی بلکه برای باز پس گیری رای خود به خیابان آماده بودند.
آیا جملهٔ رای من کو،معنی براندازی دارد؟!
اما شما دستور به قتل همه دادی!مگر شما نبودی که گفتی هرکس به خیابان بیاید خونش پای خودش است؟
مگرراهپیمایی بدون حمل سلاح و بدون ضربه زدن به نظام از اصول قانون اساسی نیست؟
همان قانون اساسی که دم از آن میزنید،تامین امنیت راهپیمایان را بر شما واجب کرده!این امنیت است؟
از کدام امنیت صحبت میکنید وقتی جوانان برومند این خاک در زندانها زیر مشت و لگد له میشوند؟
وقتی دختران این خاک مورد تجاوز کفتارهایی چون طائب قرار میگیرند و سپس جان میدهند!
ولی کفتار پیر همچنان در شهر میچرخد و قه قهه میزند...این امنیت است؟
مگرشیخ مهدی صحبت از براندازی کرد؟
اوفقط از جنایات و تجاوزات زندان ها پرده برداشت،اماطرفداران شما در هرفرصتی به او حتی در خانه اش حمله کردند و اکنون هم خبری از این مرد نیست!
کدام امنیت؟وقتی سر فرمانده ی جنگ هم در چاه دستشویی فرو میرود!
کدام امنیت را میگویید؟امنیتی که حتی در خانهها هم وجود ندارد؟
فرماندهٔ نیروی انتظامی بی شرمانه میگوید ما برای جمع آوری ماهوارهها به داخل خانه هم می رویم!
کماندوهای نیروی انتظامی روی پشت بام ها مانور میدهند،آن وقت شما صحبت از امنیت میکنید؟
کدام امنیت وقتی حتی روحانیون بلند پایه و البته مستقل و باوجدان هم مورد حملهٔ طرفداران شما قرار میگیرند؟!
آقای خامنهای مملکت شما دقیقا مصداق شهر بی کلانتر است که در آن هر قورباغه و وزغی هفت تیر به دست گرفته!ومسبب همهٔ اینها خود شما هستی.
از شما خواهش میکنم مارا نخندان!
آب رفته دیگر به جوی باز نمیگردد.این حرف ها را باید در همان روزهای آغاز تقلّب میزدی...
آن روزها باید به امنیت مخالفانت فکر میکردی،نه حالا که جن گیران شهر هم به تو پشت کرده اند.
با این حرفها دنبال چه هستی؟حمایت مردمی؟
حمایت مردمی که آنهارا میکروب نامیدی؟
نه آقای خامنهای،دیگر دوران عوام فریبی تمام شد.
مردم خسته و دل زده شدند از دروغها وعدههای شما.
دیگر راه برگشتی نیست.
از قدیم گفتهاند چاه کن همیشه ته چاه است!
شما چاله ایی را کندی و آن را هی عمیق تر کردی.ولی اکنون خود در ته چاه تنها ماندهای!
حالا نه میکروبها با شما هستند نه رئیس جمهوری که به خاطرش مردم را به گلوله بستی.
حتی هوادارانت هم نسبت به تو دچار شک شده اند!
تنها شدی رهبر!
این حرفهایت نوشداروی بد از مرگ سهراب است و...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.