۲۱ خرداد ۱۳۹۰

حسین زمان به روحانیون: توبه از سال‏هایی که همراه شما دغل‏بازان دین فروش بوده‏ام

خبرنگاران سبز:

روى صحبتم با جمع كثيرى از شماست كه خود را از علماى دين ميدانيد و به تعبير خودتان لباس پيامبر به تن داريد .ديگر باورتان ندارم. شك دارم . به صحت حرف هايتان و به كردارتان شك دارم . امروز مى فهمم كه چه دكانى باز كرده بوديد و در تمامى اين سالها چگونه با صداقت و سادگى من و امثال من بازى كرده ايد . از خود شرم دارم كه سالها در دوران نوجوانى و جوانى از روى احساس و بدون دقت نظر شما را بعنوان راهبران و دلسوزان اين نظام و مردم ميشناختم.

هر روز كه گذشت بيشتر شناختمتان . هر روز كه گذشت بيشتر از شما فاصله گرفتم . يك عمر پاى منبرتان نشستم و برايم از جوانمردى و ايمان و صداقت و راستگويى گفتيد. يك عمر پاى حرف هايتان نشستم و شجاعت و مردانگى حسين ابن على (ع) را برايم مثال زديد. و من چه ساده بودم كه باورتان ميكردم. و چه مظلوم بود حسين كه ابزار كسب و كارتان شده بود. اگر نبودند امثال معلم شهيد دكتر شريعتى چه بسا به تعبير آن شهيد بزرگوار زينب را در همان گودال قتلگاه و فاطمه را مابين در و ديوار رها كرده بودم و به فراموشى سپرده بودم.

واى بر من كه چقدر ساده بودم و خوش باور.
امروز كه از بالاى منبر ها به پشت ميز رياست و حكمرانى آمده ايد، امروز كه جنس عبا و عمامه تان نيز از بهترين پارچه ها و مركبتان از ماشين هاى آخرين مدل اروپايى است، امروز كه خود را و مردم را فراموش كرده ايد و بنده قدرت شده ايد چهره واقعى تان را ديگر من خوش باور ساده لوح نيزبخوبى ميبينم.

از ساده زيستى و مردم دوستى على گفتيد و خود را از تبار او معرفى كرديد و من از اين رو مريدتان شدم . اما امروز كه ميبينم از اصحاب زر و زيوريد و پاى بر شانه هاى مردم مظلوم اين ديار نهاده ايد و بر اريكه قدرت تكيه زده ايد بر خود ميخندم و بر مظلوميت على اشك مى ريزم كه چگونه نام و آبرويش را وسيله رسيدن به اهداف جاه طلبانه خود كرده ايد . با نام على و حسين نان به كف آورديد، با روزى چندين نوبت به مسلخ كشاندن حسين و ياران حسين و بعضا خوار و خفيف كردن عظمت شهداى كربلا من را كه عشق حسين در دل داشتم به گريه انداختيد و فريبم داديد و خود امروز خداى حسين را بنده نيستيد . حتى هنوز به ياد دارم كودكى بودم در مجلس عزاى اهل بيت با همه صداقتم اشك مى ريختم اما نميفهميدم كه چرا حتى يك قطره اشك از چشمان تو جيره خوار عزاى حسين جارى نميشود.

اين همه ظلم وستم بر مردم وارد شده است. اين همه انسان بى گناه به حبس رفته اند و خانواده هايشان در حسرت يك ملاقات ميسوزند و مى سازند. شكنجه و قتل در زندان حد اقل در ماجراى كهريزك براى شما نيز به اثبات رسيده. جنازه مسلمان را حرمت نگاه نميدارند و به دخترى مؤمنه در زير تابوت پدر پرخاش ميكنند و ستم روا ميدارند تا به مرگش ختم ميشود. اين همه دروغ و تهمت از مسئولين نظام را ميشنويد و شاهد هستيد چگونه با آبروى اسلام بازى ميكنند.

اين همه را ميبينيد و ميشنويد و دم نميزنيد ولى آنگاه كه يك نفر از هم لباسى هايتان را مورد ضرب و جرح قرار ميدهند كه البته اين كار بسيار نكوهيده و ناپسند و غير انسانى است ، فريادتان از مساجد و حوزه هاى علميه بلند ميشود كه اسلام در خطر است ؟ چرا خون برخى از نظر شما رنگين تر از ديگران است ؟ ندا مظلوم نبود ؟ سهراب مظلوم نبود؟ چگونه ميخواهيد باور كنم عدالتتان را ؟ من شما را عادل نميدانم . شما تنها ژست آدم هاى با تقوا و با ايمان و عدالت پيشه را ميگيريد . من به اسلام شما كافرم ، به خداى شما ايمان ندارم من رو به قبله شما نماز نميخوانم و گرد كعبه شما طواف نميكنم . من تسليم خداى محمدم ، همان محمدى كه پيامبر صلح و دوستى و مهربانى و بخشندگى بود ، همان پيامبرى كه به عدالت حكم ميراند و خود را خدمتگزار امت و نه ولى نعمت ايشان ميدانست.

در شب آمال و آرزوها با دلى شكسته و با قلبى محزون از خداوند بزرگ بابت همه خطاهايى كه كرده ام طلب عفو و بخشش كردم از خطاهايى كه بزرگترين آنها سالها همراهى با شما دغل بازان دين فروش بوده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.