۳ تیر ۱۳۹۰

این که دیگه خیابون پهلوی نیست اسمشوعوض کنین،بکنین امام خمینی!

تو تاکسی تو صندلی جلو نشسته بودم دوتا خانوم و یه ملا هم تو صندلی عقب نشسته بودن.
انگاری ملا خودش رو زیادی چسبونده بود به خانومه که یه دفعه خانومه برگشت گفت: حاج آقا کونت رو بکش اونور!
ملا که حسابی جا خورده بود گفت: خانوم مودب باش! این چه طرز حرف زدنه!
خانومه گفت: خب چی بگم وقتی کونت رو چسبوندی به من؟!
این که دیگه خیابون پهلوی نیست که اسمشو عوض کنین،بکنین امام خمینی!
اسمش کونه همیشه هم کون می مونه!
‏مملکته داریم؟

۲ تیر ۱۳۹۰

دفتر مجمع تشخیص مصلحت نظام دکه ی روزنامه فروشی نیست!آقای رفسنجانی این آخرعمری به وجدانت اجازه ی تنفس بده!

آقای هاشمی رفسنجانی به جای این شعبده بازی ها،برای یک بار هم که شده شرف و وجدانت را له نکن!
توبه جان این مملکت آتش انداختی و همه را اسیرسیاست های کثیف خودت کرده ایی.
سعی کن این آتش را خاموش کنی نه اینکه با ترقه بازی خودت را بی تقصیر و بی گناه نشان بدهی.

از قشر حزب الهی تا قشر سلطنت طلب،همه و همه آسیب دیده ی جاه طلبی شما و خاندان شما هستند.
یک روز دخترت را سیبل میکنی،یک روز دفترت را آتش میزنی،یک روز رقیبانت را با بمب میکشی و...
اکنون نتیجه ی اعمالت را میبینی:هیچ قشر و گروهی تو را دوست ندارد!
منفور جامعه ایی آقای رفسنجانی.حتی بیشتر از احمدی نژاد!
این کارها و بحران سازی ها دیگر جواب نمیدهد.
محبوبیت با نمایش و مظلوم نمایی به دست نمی آید.
زندگی تو در ایستگاه آخراست.
بگذارحداقل یک حرکت خوب از تو یادگار بماند...

نیروی افتضاحی،مقتدر فقط در برخورد با قشرتحصیل کرده و مودب جامعه!

روز جمعه ۲۶ خرداد دهها تن با سلاح سرد به بيمارستان هاشمی نژاد مشهد حمله کرده و به ارعاب و ضرب و شتم کادر پزشکی ، بيماران و مردم حاضر در اين بيمارستان پرداختند. بر اساس این گزارش، درحاليکه در هفته گذشته و برای جلوگيری از اعتراضات و راهپيمايی مردمی بارها ماموران پليس ، يگان ويژه ، امنيتی و لباس شخصی خيابان های مشهد را در اختيار گرفته و حالت حکومت نظامی ايجاد کرده بودند ،۱۵۰ نفر بدون حضور هيچ پليسی به بيمارستان هاشمی نژاد حمله کردند.


به گزارش روزنامه خراسان جمعه ۲۶ خرداد در پی انتقال دو فرد مجروح در اثر ضربات چاقو به بخش جراحی بيمارستان هاشمی نژاد مشهد ، ۱۵۰ تن از اراذل و اوباش وابسته به اين دو تن به بيمارستان هاشمی نژاد مشهد حمله کرده و ۴ ساعت فضای بيمارستان را متشنج کردند. مهاجمان به ضرب و شتم کادر پزشکی بيمارستان پرداختند و با سلاح سرد کادر بيمارستان را تهديد کردند. علی رغم حضور ۴ ساعته اين افراد در بيمارستان هاشمی نژاد و برهم زدن آرامش اين بيمارستان، هيچ نيروی پليس در اين بازه در بيمارستان حاضر نشد.‏


 گفتنی است در حاليکه روزنامه خراسان ‏در روز دوشنبه گزارش مفصلی با تيتر " ۴ ساعت وحشت و اضطراب در پی حمله مهاجمان چاقو به دست به بيمارستان هاشمی نژاد مشهد" در اين رابطه منتشر کرده بود ، اين گزارش از وبسايت اين روزنامه بلافاصله حذف شد. پس از حذف اين گزارش از وبسايت روزنامه خراسان ، فرمانده نيروی انتظامی مشهد در گفتگو با اين روزنامه از حضور تنها دو نفر فرد مجروح در اين حمله خبر داده است.  فرمانده انتظامی مشهد در همين زمينه به خراسان گفت که اسماعيل و حسين- ش ۲ بيمار بودند که گويا در رابطه با موضوع جراحی و ترخيص يکی از آنان، با پزشک و پرستار بيمارستان مذکور درگير شدند.


گفتنی است در روزهای ۲۲ ، ۲۵ و ۳۰ خرداد و همزمان با فراخوان راهپيمايی اعتراضی سبزهای مشهد صدها مامور پليس ، يگان ويژه ، يگان امداد ، امنيتی و لباس شخصی با حضور در ميادين آزادی ، احمد آباد ، فلسطين ، تقی آباد ، فلکه برق ، راهنمايی و خيابان های وکيل آباد ، باهنر ، آزادشهر ، ملک آباد ، احمد آباد راهنمايی ، سجاد و معلم شهر مشهد فضايی شبيه حکومت نظامی اعلام نشده در اکثر خيابان های مرکزی مشهد حاکم کرده بودند. متن گزارش حذف شده از وبسايت روزنامه خراسان به شرح زير است:

۴ساعت وحشت و اضطراب در پی حمله مهاجمان چاقو به دست به بيمارستان هاشمی نژاد مشهد

روزنامه خراسان: حمله گروهی از اراذل و اوباش به بيمارستان شهيد هاشمی نژاد مشهد موجب مجروح شدن يک کمک بهيار و متشنج شدن ۴ساعته جو اين مرکز درمانی شد . به گزارش خراسان در ساعت حدود ۱۹:۳۰ عصر جمعه دو برادر که گفته می شود طی يک نزاع دسته جمعی در يک مجلس عروسی به شدت زخمی شده بودند برای مداوا به بيمارستان شهيد هاشمی نژاد انتقال داده شدند وضعيت يکی از اين دو مجروح به حدی وخيم اعلام شده بود که می بايست هرچه سريع تر به اتاق عمل انتقال می يافت. به بدن يکی از اين دو نه ضربه کارد و چاقو و تبر وارد شده بود، ۵ ضربه به پشت، ۳ضربه به ران چپ و يک ضربه شديد نيز به سر مصدوم با سلاح برنده ای مثل تبر وارد آمده بود به گونه ای که قسمتی از مغز وی مشاهده می شد. به شکم و قفسه سينه نفر دوم نيز ۱۰ضربه چاقو وارد آمده بود اين مصدوم نيز در حالت شوک (فشار پايين و درحال مرگ) قرار داشت. اين مصدوم به بخش CPR (مراقبت های ويژه) انتقال يافته و اقدامات اوليه در مورد وی انجام شد. اما وضعيت فرد اول به حدی وخيم بود که می بايست بلافاصله تحت عمل جراحی قرارگيرد. برای همين با متخصص جراحی بيمارستان تماس گرفته شد تا فرد مجروح را مورد عمل جراحی قرار دهند. با اين تماس دقايقی بعد پزشک جراح خود را آماده جراحی فرد زخمی به نام «ع» کرد اما در همين لحظه گروهی از اراذل و اوباش با سروصدا و فرياد وارد بيمارستان شدند و قصد داشتند تا از انتقال مصدوم به اتاق عمل جلوگيری کنند. گزارش ها در مورد هويت اين افراد نيز متفاوت است به گونه ای که برخی می گويند اين افراد از طرف مقابل دو مصدوم بودند و بعضی ديگر نيز اذعان داشتند که اين ها از دوستان دو فرد مجروح می باشند، گفته می شود يکی دو نفر از مهاجمان هدف خود از جلوگيری انتقال مصدوم به اتاق عمل را وداع با دوست خود ذکر کرده اند! ادامه گزارش حاکی است با وجود سروصداها و تهديدها و فحاشی های مهاجمان کادر درمانی بيمارستان همچنان بر انجام وظيفه خود مبنی بر نجات جان فرد مجروح اصرار می ورزيدند که در همين هنگام يکی از افراد مهاجم با چاقو به سمت پرسنل حمله ور شد و کادر درمانی با مشاهده چنين حمله ای پا به فرار گذاشتند حتی يک پزشک عمومی نيز با چاقو مورد حمله قرار گرفت که پزشک مذکور برای نجات جان خود مجبور به ترک محل شد. بيماران و خانواده ها و همراهان آن ها نيز با مشاهده اين وضعيت دچار ترس و اضطراب شديد شدند، برخی زنان و کودکان جيغ و فرياد می کشيدند و حتی بعضی از بيماران و همراهان آن ها بخش اورژانس را ترک کرده و فرار کردند. اما مهاجمان که برخی از آن ها سلاح سرد به دست داشتند اقدام به فحاشی های رکيک کردند که يکی از کمک بهياران از آن ها خواست تا در حضور پرستاران زن و برخی خانواده ها از فحاشی های رکيک خودداری ورزند که اين اقدام وی با عکس العمل يکی از حمله کنندگان مواجه شد و وی با ضربه مشت به گونه سمت چپ کمک بهيار کوبيد به گونه ای که بخشی از صورت و زير چشم او کبود شد.

به دنبال اين موضوع پليس بيمارستان برای ختم غائله وارد عمل شد و از مهاجمان خواست تا بيشتر از اين جو بيمارستان را متشنج نکنند اما يکی از آنان درحالی که چاقويی در دست داشت آن را زير گلوی خودش گذاشت و تهديد کرد اگر مصدوم را به اتاق عمل انتقال دهند، شاهرگ خود را خواهد زد، برخی از افراد حاضر در بيمارستان از پليس خواستند که برای خلع سلاح مهاجم مسلح وارد عمل شود که پليس گفت: با صحبت کردن از اقدامات وی جلوگيری خواهد کرد.متعاقب اين موضوع پليس شروع به نصيحت فرد مهاجم کرد و از وی خواست برای نجات جان مصدوم دست از اين تهديدها بردارد چرا که زمان برای نجات جان او در حال از دست رفتن است. با ادامه صحبت های پليس فرد تهديدکننده دست از اقدام خود کشيد و راضی شد تا فرد مجروح به اتاق عمل انتقال يابد يکی از پرسنل بخش اورژانس بيمارستان نيز در گفت وگو با خراسان موضوع حمله و تهديد و فحاشی گروهی از افراد را تاييد کرد ولی گفت: اين موضوع در شيفتی که او حضور داشته رخ نداده است. يکی از پزشکان بيمارستان هم از وضعيت امنيت بيمارستان شهيد هاشمی نژاد ابراز گلايه کرد و گفت: چرا وضع به گونه ای است که اراذل و اوباش به راحتی با تهديد به وسيله سلاح سرد از چند در بيمارستان عبور کرده و خود را حتی به نزديک اتاق عمل می رسانند وی خواستار جمع آوری سلاح های سرد و برخورد با حاملان آن ها شد و گفت: چرا پرسنل درمانی که خود جان افراد ديگر را نجات می دهند بايد در معرض خطر جانی قرار گيرند؟!


تجمع ۱۵۰نفر در محوطه بيمارستان
يکی از مسئولان بيمارستان شهيد هاشمی نژاد مشهد نيز ضمن تاييد حادثه مذکور به خراسان گفت: در پی مجروح شدن دو نفر به نام های «ع» و «ح» ش در مجلس عروسی حدود ۱۵۰نفر از نوچه های اين افراد وارد محوطه بيمارستان شدند که حدود ۴۰نفر آن ها نيز در نزديکی اتاق عمل آمده بودند تا از وضعيت مصدومان اطلاع پيدا کنند. وی افزود: «ع» يکی از مجروحان را با پرايد به بيمارستان آوردند و در زمانی که می خواستند وی را برای عمل جراحی به اتاق عمل انتقال دهند يکی از نوچه های وی که حالت عادی نداشته مانع از انتقال او به اتاق عمل می شود و می گويد اگر او را به اتاق عمل ببرند، خواهد مرد.


وی افزود: اين فرد برای جلوگيری از انتقال مصدوم به اتاق عمل چاقو را روی شاهرگ خود قرار داده و تهديد به خودکشی کرده بود اين مقام مسئول همچنين در مورد حمله به کمک بهيار نيز گفت: پرستار زن بخش ICUبيمار را از اتاق عمل تحويل گرفته بود که به بخش ICU انتقال دهد که در همين هنگام حدود ۶۰-۵۰نفر از نوچه های «ع» دور بيمار تجمع می کنند و پرستار از آن ها می خواهد تا دور بيمار را خلوت کنند و فقط ۲نفر همراه بيمار بيايند که در همين هنگام چند نفر از آنان شروع به فحاشی های رکيک به پرستار زن می کنند و کمک بهيار نيز که اين وضعيت را مشاهده می کند از آن ها می خواهد که به پرستار فحاشی نکنند اما يکی از افراد آن گروه ۶۰نفری به کمک بهيار حمله می کند و با مشت ضربه ای به قسمت گيجگاهی کمک بهيار می زند که پس از اين حادثه برادر ضارب به بيمارستان آمده و از کمک بهيار عذرخواهی می کند. اين مسئول همچنين از وضعيت امنيت بيمارستان ابراز نگرانی کرد و گفت: در آن لحظه که اتفاقات در داخل بيمارستان رخ داده بود پليس در محوطه درصدد آرام کردن حدود ۱۰۰نفر از نوچه های فرد مجروح بود که در آن جا تجمع کرده بودند.

وی افزود: با وجود چنين هجوم گسترده ای به بيمارستان حتی پليس نيز قادر به کنترل موضوع نخواهد بود.

(منبع:
خبرنگاران سبز)

۱ تیر ۱۳۹۰

این مملکت شماست آقای خامنه ایی:مادر از بی پولی برای دوبسته گوشت زندانی می شود اما حاج صادق محصولی...

اعتدال:

شامگاه یکشنبه این هفته یکی از کارکنان فروشگاهی در غرب تهران هنگام کنترل مشتریان به زنی که همراه ۲ دختر نوجوان بود، ظنین شد و دقایقی بعد متوجه شد، دختران نوجوان در گوشه‌ای ایستاده و زن همراه آنها به سمت قفسه مواد پروتئینی می‌رود.

۲ دختر نوجوان به محض دیدن کارمند فروشگاه وحشت کرده و سراسیمه آنجا را ترک کردند. دقایقی بعد ماموران در بازبینی فیلم دوربین مدار بسته فروشگاه مشاهده کردند، زن مشتری که همراه دختران نوجوان بود، با برداشتن ۲ بسته گوشت، آنها را درون کیفش قرار داده و در حال خروج از فروشگاه است.

به این ترتیب موضوع را به همکارانش اطلاع داد و آنها مانع از خروج زن جوان از فروشگاه شدند. ماموران کلانتری ۱۳۳ شهرزیبا با حضور در محل زن جوان را دستگیر و به کلانتری منتقل کردند. زن جوان در بازجویی پلیسی عنوان کرد به انگیزه مشکلات مالی و هزینه زندگی ۲ دخترش بسته‌های گوشت را سرقت کرده است. متهم روز گذشته با قرار قانونی از سوی بازپرس شعبه ۱۳ دادسرای ناحیه ۵ تهران روانه زندان شد.


گفت‌وگو با متهم
چرا از فروشگاه گوشت سرقت کردی؟
۲ سال قبل شوهرم فوت کرد. من ماندم و ۲ دختر نوجوان. در این مدت هزینه زندگی‌ام را به سختی تامین می‌کردم.


چند سال داری؟
۳۵ سال.


سابقه سرقت داری؟
خیر، سرقت از فروشگاه اولین اتهام سرقتم است.


چرا به سرقت رو آوردی؟
به خاطر مشکلات مالی. پولی برای تامین هزینه زندگی‌ام نداشتم. هرجایی که برای پیدا کردن کار می‌رفتم از من ضامن می‌خواستند و وقتی متوجه فوت شوهرم می‌شدند، تقاضای غیراخلاقی از من می‌کردند. اما باور کنید من فقط می‌خواستم با فروش بسته‌های گوشت دزدی، پولی به دست بیاورم و هزینه زندگی ۲ فرزند و مادر سالخورده‌ام را تامین کنم.


حرف آخر
بله، اشتباه کرده‌ام و می‌دانم آخر خط به زندان ختم می‌شود. اما عاجزانه از مسوولان فروشگاه می‌خواهم از خطای من بگذرند و مرا به خاطر ۲ دخترم و تباه نشدن زندگی آنها ببخشند.

۳۰ خرداد ۱۳۹۰

قاتل نداها و سهراب ها را میشناسید؟

آیا می دانستید کسی که دستورقتل نداها واشکان ها و سهراب ها را صادر کرد جان ناقابل، جسم ناقص واندك آبرویى داشت؟؟؟!!!

مملکت پت و مت!(مملکته داریم؟)

دوستم رفته بلیط بگیره بره ادامه تحصیلش رو خارج از کشوربهش گفتن ممنوع الخروجی!
چرا؟
چون المپیاد فیزیک اول شدی!
حالا این در اون در افتاده دنبال یه راه حل، بهش گفتن دوباره تو المپیاد شرکت کن، مقام نیار! تا اسمت اتوماتیک از لیست ممنوع الخروج ها حذف بشه!
نمیدونم چرا هنوز آهنگ پت و مت رو نمیذارن سرود جمهوری اسلامی!
مملکته داریم؟

برگی از تاریخ:جنتی،ضامن دایناسور!

روایت است گودزیلایی،دایناسور مادری را به دام می اندازد.جنتی که شاهد ماجرا بوده و می دانسته این دایناسور باید برای بچه هایش غذا ببرد ضامن دایناسورمیشود وبه گودزیلا میگوید بگذار این دایناسور برود و غذای بچه هایش را بدهد و بر می گردد و به جای او من اینجا می مانم.گودزیلا قبول می کند.‍‍‍‍‍بعد مدتی دایناسورمی آید و گودزیلا دایناسور را می خورد.
جنتی از ان موقع ضامن دایناسور نام گرفت.
گویند گودزیلا بسیار پشیمان است که چرا جنتی را همان جا نخورده...!

۲۹ خرداد ۱۳۹۰

قابل توجه کسانی که موسوی را ترسو مینامند:اعتراف عضو کمیته ویژه بررسی انتخابات به شجاعت میرحسین

دو سال پیش درست در چنین روزی، ۲۹ خرداد ماه سال ۸۸، آیت‌الله خامنه‌ای به نماز جمعه رفت و ضمن هشدار به مخالفان دولت، صراحتا احمدی‌نژاد را برگزید و مخالفان را نیز تهدید کرد که اگر به خیابان بیایند با برخورد نیروی انتظامی مواجه خواهند شد و اگر کشته هم شوند، مسوول خون‌شان کاندیداهای ناراضی خواهند بود.
به مناسبت این روز، خبرگزاری مهر با پرویز سروری، رئیس کمیته امنیت داخلی کمسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس و نیز عضو کمیته ویژه برای بررسی انتخابات گفتگوی بلندی کرده است.
آقای سروری در این گفتگو با اشاره به جلسه‌ای که با میرحسین موسوی داشته است گفته که میرحسین به هیچ‌وجه از دلایل ما قانع نمی‌شد و هر چقدر رهبری و بسیاری دیگر از مقامات برای وی «پیغام» می‌فرستادند یا به او می‌گفتند که دست از «لجاجت» بردارد، وی نمی‌پذیرفته است.
سروری می‌گوید حرف میرحسین موسوی در نهایت این بود: «اگر تمام مردم ایران قانع شوند که تقلب نشده است من میر حسین موسوی می‌گویم تقلب شده است.»
وی با بیان اینکه میرحسین پیش از انتخابات هم «توهم» این را داشته که رییس جمهور است، به مصاحبه روز ۲۰ خرداد موسوی با یکی از نشریات اشاره می‌کند و می‌گوید آقای موسوی در آن مصاحبه در پاسخ به سوال خبرنگار غربی که پرسیده بود شما برای محدود کردن اختیارات آیت‌الله خامنه ای چه کار خواهید کرد گفته بود: «من که نمی‌توانم کاری بکنم اما این جمعیتی که به طرفداری من به خیابان‌ها آمده‌اند به‌طور طبیعی حوزه اختیارات رهبری را محدود می‌کنند.»

خاتمی به موسوی گفت به رهبری نامه بنویسید و تقاضای رسیدگی کند
این نماینده مجلس به جلسه خود با محمد خاتمی، در روز بعد از نماز جمعه خامنه‌ای اشاره کرده و گفته است که خاتمی در آن جلسه به وی گفته که دو روز قبل از نماز جمعه معروف با موسوی و کروبی تلفنی تماس گرفته و به آنها گفته است «من ۸ سال با این مرد (خامنه‌ای) بودم و کار کردم، روحیات ایشان را خوب می‌شناسم و به شما می‌گویم که نامه‌ای با امضاء دو نفری‌تان بنویسید و در آن نامه بیاورید که در حق ما ظلم شده است، ایشان حتما پیگیری می‌کنند.»
وی افزوده که خاتمی در سخنان خود به کاندیداهای ناراضی یادآوری کرده است که اگر آنها بر مواضع خود بمانند رهبری مقابل آنها می‌ایستد و «آن موقع دیگر درها به روی شما بسته خواهد شد.»
پرویز سروری می‌گوید خاتمی به من گفت: «من بیش از یک ساعت با آقای موسوی صحبت کردم، ولی در آخر ایشان حرف بنده را نپذیرفت و لجبازی کرد.»

ناطق نوری: این ماجراها بوی خون می‌دهد
رئیس کمیته امنیت داخلی کمسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در ادامه گفتگوی خود به ملاقاتش با ناطق نوری اشاره کرده و گفته است که ناطق هم سعی کرده میرحسین را منصرف کند اما موفق نشده است. وی از قول ناطق نوری چنین گفته است: «من ساعت 8 صبح روز 23 خرداد با آقای موسوی تماس گرفتم و گفتم: آقای موسوی می‌دانید که من به شما رای دادم. من وزیر کشور شما و همچنین رئیس امنیت کشور بوده‌ام، به عنوان یک فرد خبره در مسائل امنیتی کشور به شما می‌گویم که اظهارات و واکنش‌های شما بوی خون می‌دهد.»
سروری می‌گوید که در نهایت میرحسین موسوی سخنان ناطق نوری را نپذیرفته و گفته است شک نکنید که در این انتخابات تقلب شده است.

هاشمی رفسنجانی گفت چون فائزه را گرفتند بیانیه منتشر نکردم
این نماینده مجلس در بخش دیگری از سخنان خود هنگام ماجراهای پس از انتخابات ۸۸ به سکوت مقامات ذی‌نفوذ جمهوری اسلامی اشاره می‌کند و می‌گوید یکی از مسائلی که باعث شد «فتنه» طولانی شود، موضع نگرفتن چهره‌های تاثیر گذار بود.
وی با بیان اینکه رهبری جمهوری اسلامی بارها در پیام های عمومی و خصوصی خود به بسیاری از «خواص»، از آنها می‌خواست که در زمینه ماجراهای انتخابات موضع بگیرند، صراحتا به یکی از «خواص» یعنی هاشمی رفسنجانی اشاره می‌کند و می‌گوید رفسنجانی بارها وعده داد که در حمایت از آیت‌الله خامنه‌ای بیانیه‌ای صادر کند، اما هیچگاه به این وعده خود عمل نکرد.
پرویز سروری می‌گوید «یکی از شخصیت‌های بزرگ و مسئول آن زمان» پس از نماز جمعه معروف آیت‌الله خامنه‌ای نزد هاشمی می‌رود و به وی می‌گوید باتوجه به اینکه رهبری در این نماز جمعه از شما «تعریف و تمجید» کردند انتظار می‌رود شما هم بیانیه‌ای بدهید و از آیت‌الله خامنه‌ای تشکر کنید.
وی می‌گوید هاشمی هم در پاسخ گفت: «ما بیانیه را روز شنبه می‌دهیم.»
این نماینده مجلس گفته است که علیرغم قول هاشمی مبنی براینکه روز شنبه بیانیه حمایت‌آمیز وی منتشر خواهد شد، این اتفاق نیفتاد و وقتی علت عدم صدور بیانیه را از آقای رفسنجانی پرسیدیم وی گفت: «چون فائزه را گرفتند بیانیه منتشر نکردم.»
سروری اضافه کرده: «ما دوشنبه با آقای هاشمی دیدار داشتیم و به ایشان گفتیم که دوشنبه شده و هنوز شما بیانیه نداده‌اید که گفتند بیانیه آماده است و در دیداری که با رهبری داریم خدمت ایشان می‌دهم تا نظرشان را بگویند و بعد منتشر می‌کنم. این بیانیه در روزهای دوشنبه و سه‌شنبه و حتی چهارشنبه هم منتشر نشد. تا اینکه در روز شنبه بعد در جلسه مجمع تشخیص آقای بروجردی از ایشان درباره بیانیه می‌پرسند که دوباره جواب می‌دهند منتشر خواهد شد و تا به امروز هیچ‌وقت این بیانیه منتشر نشد.»

کهریزک؛ پرونده درخشان کشور استعلیرغم اینکه خود مقامات جمهوری اسلامی فاجعه کهریزک را «جنایت» توصیف کردند و با توجه به اینکه سعید مرتضوی، اصلی‌ترین مقصر این حادثه به تعبیر مجلس شورای اسلامی هنوز آزاد است، پرویز سروری پرونده فاجعه کهریزک را «درخشان‌ترین پرونده قضایی» کشور دانسته و گفته است «تمام مسئولین مربوط به کهریزک به دادگاه فراخوانده شدند.»

رئیس کمیته امنیت داخلی کمسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در پایان گفتگوی خود به «مقاومت» و سنگ‌اندازی برخی مقامات در پرونده کهریزک اشاره کرده و با این حال گفته است این ماجرا را می‌توان به عنوان سند درخشانی در نظر گرفت.

بازداشتگاه کهریزک در جریان ناآرامی‌های پس از انتخابات مدتی محل نگهداری معترضان بود که بر اثر خشونت‌های عریان صورت گرفته در آن، به بسیاری از زنان و مردان تجاوز شد و دست‌کم چهار تن از جمله فرزند یکی از مقامات حکومتی در این بازداشتگاه مخوف جان خود را از دست دادند.

۲۶ خرداد ۱۳۹۰

بدحجاب‌های سیاسی!

موقعیت اول
مادر: ببین پسرم این دختر به درد تو نمی‌خوره.
پسر: آخه چرا؟
مادر: ما توی خونواده‌مون آدم سیاسی و مخالف نداریم. این جور آدما خطرناکن. مشکل دارن.
پسر: آخه از کجا می‌دونی؟ یعنی من همکلاس دانشگاهم رو نمی‌شناسم؟
مادر: خب نمی‌شناسی. ساده‌ای دیگه. من از نوه مرضیه خانوم که باهاش دوسته تحقیق کردم.
پسر: اون از کجا می‌دونه آخه؟
مادر: از روی حجابش فهمیده. تو ساده‌ای پسرم. این دختره از بابت وضع لباس و پوشش توی دانشگاه کاملا خودیه. وقتی میره سینما، با دولت مشکل داره. توی جمع‌های فامیلی‌شون، اقدام علیه امنیت ملی می‌کنه. توی نامزدی دوستش، رسماً عامل بیگانه‌ست. توی استخر هم کلاً براندازه! حالا فهمیدی!

موقعیت دوم
[داخل یک ون نیروی انتظامی که متعلق است به طرح امنیت اجتماعی و برخورد با بدحجاب‌ها. چندین زن بدحجاب داخل ون هستند. ماشین به سرعت در حرکت است. راننده که سرباز وظیفه است سعی می‌کند داخل آیینه نگاه نکند که چشمش به آنها نیفتد. دائم زیر لب استغفرالله و لا اله الا الله می‌گوید و آه می‌کشد. هر بار که در آیینه نگاه می‌کند، فرمان از دستش رها می‌شود و ماشین قیقاج می‌رود. زن‌ها جیغ می‌کشند و جناب سروان که کنار دست او نشسته چشم غره می‌رود. همه زن‌ها با هم در حال حرف زدن هستند.]

(1)
- تو رو واسه چی گرفتن؟
- هیچی می‌گن مانتوت «مشارکتیه»!
- زیر بار نر‌یا! این مانتو فوق فوقش «مجاهدین انقلاب اسلامیه». اگه اون چاک بغلش نبود که راحت «کارگزاران» به حساب می‌اومدی. زود ولت می‌کردن.

(2)
- تو رو واسه چی گرفتن؟
- من پشت موهام بیرون بود.
- خب اینکه میشه در حد «محسن رضایی»؛ گیری بهش نیست.
- بدشانسی آوردم. یهو باد اومد، روسریم افتاد. الان به اتهام «کروبی» دارن منو می‌برن.

(3)
- این مانتوت چه قشنگه. از کجا خریدی؟
- همین پاساژ اون ور خیابون. برو بهش بگو مانتوی بالا تنه «دوم خردادی» می‌خوام. همه رنگشو داره. ولی این با شلوار تنگ دمپا «اوبامایی» خوشگل میشه.

(4)
- تو چرا گریه می‌کنی؟
- من هیچ تقصیری نداشتم. مانتوم مناسب بود. یه موتوری داشت می‌زد بهم، خوردم زمین، یهو شدم فتنه‌گرِ براندازِعامل بیگانه!

(به نقل از آفتاب)

سازمان گزارش‌گران بدون مرز ج.ا. را مسئول مستقیم شهادت هدی صابر اعلام کرد

خبرنگاران سبز

سازمان گزارش‌گران بدون مرز که در سال ۱۹۸۵ برای دفاع از آزادی مطبوعات بنا شد با انتشار بيانيه‌ای ج.ا. را مسئول مستقيم شهادت هدی صابر می‌شناسد و از اعلام کرده است که اين سازمان «از اقدامات دادخواهانه خانواده» هدی صابر حمايت خواهد کرد. در بخشی از اين بيانيه به شهادت ۶۴ زندانی سياسی در اوين اشاره شده و گفته شده است که دو ساعت بعد از آنکه هدی صابر در روز ۱۰ ژوئن به بهداری زندان برده شد وی به سلولش بازگردانده شده بود و به جای مداوا مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود. وی چند ساعت بعد به بيمارستان مدرس منتقل می‌شود و در آنجا فوت می‌کند. بر اساس گواهی اين زندانيان، هدی صابر پيش از اعتصاب غذا هيچ‌گونه مشکل قلبی نداشته‌ است.
گزارش‌گران بدون مرز نهايت تاثر و تاسف خود را از مرگ هدی صابر روزنامه‌نگار و روشنفکر ايرانی اعلام می‌کند. روز جمعه ٢٠ خرداد هدی صابر با تاخير بسيار و چندين ساعت پس از تحمل درد به بيمارستان انتقال داده شده است. متاسفانه تلاش پزشکان به نتيجه نرسيد و اين زندانی سياسی نيز بر اثر اهمال کاری‌مقامات زندان در روز شنبه ٢١ خرداد جان باخت. مقامات مسئول قضايی خبر انتقال به بيمارستان و درگذشت هدی صابر را به خانواده اطلاع نداده‌ بودند.
گزارش‌گران بدون مرز مراتب تسليت و همدردی خود را با خانواده صابر و جمشيدی، روزنامه‌نگاران و مردم ايران اعلام می‌کند. ما مقامات رسمی جمهوری اسلامی ايران را نخست به دليل دستگيری خودسرانه اين روزنامه‌نگار و سپس عدم کمک‌رسانی پزشکی به موقع و مناسب، مسئول مرگ هدی صابر می‌دانيم. گزارش‌گران بدون مرز از اقدامات دادخواهانه خانواده‌ حمايت می‌کند. همه‌حقايق در باره قتل‌های پی در پی روزنامه‌نگاران و زندانيان سياسی بايد روشن شود.
هدی صابر، عضو تحريريه مجله توقيف شده‌ی ايران فردا از تاريخ ١٢ مرداد ماه ١٣٨٩ در بازداشت بسر می‌برد و از تاريخ ١٢ خرداد در اعتراض به قتل هاله سحابی دست به اعتصاب غذا زده بود. وی که در اثر اعتصاب غذا ضعيف شده بود، صبح روز جمعه از درد در ناحيه قفسه سينه شکايت داشت که اين امر به اطلاع ماموران و مسئولان زندان رسيده بود.
متاسفانه مسئولان زندان اوين بر خلاف ماده ١٠٣ آئين‌نامه اجرائی سازمان زندانها و اقدامات تأمينی و تربيتی کشور که تاکيد دارد : "در موارد فوری محکوم بيمار به دستور پزشک يا بهداری زندان و اجازه رييس موسسه يا زندان يا جانشين او به بيمارستان اعزام می‌گردد و مراتب بايد در اسرع وقت به صورت کتبی به قاضی ناظر گزارش شود". عليرغم اطلاع از اعتصاب غذای او و ضعف جسمانی و درد از انتقال به موقع هدی صابر خوداری کرده‌اند.
هدی صابر برای مسئولان قضايی و امنيتی اوين چهره‌ای شناخته شده بود، وی برای سومين بار در کمتر از ده سال، در ٢ مرداد ماه ١٣٨٩ بازداشت و روانه زندان شده بود. پيش از اين هدی صابر به همراه دو همبند ديگرش رضا عليجانی و تقی رحمانی در ٢٥ خرداد ماه ١٣٨٢ بازداشت و به مدت سه ماه در سلول انفرادی نگاهداری شده بود. در ارديبهشت ١٣٨٣ به پنج سال و نيم سال زندان محکوم شده بود. که اين حکم سپس به هشت ماه تقليل يافت. وی همچنين در ٨ بهمن ١٣٧٩ نيز بازداشت و تا ٢١ اسفندماه ١٣٨١ را در زندان گذارنده بود. هدی صابر از جمله زندانيانی سياسی ايران بود که در مراحل بازجويی به شدت مورد شکنجه قرار گرفته بود.

اگه چیزی باید عوض بشه،کار من و توئه.نه شورای هماهنگی و اصلاح طلبا وایکس و ایگرگ!

تاکی میخواییم خودمونو گول بزنیم؟
آسمونو نگاه میکنیم و سوت میزنیم!اززمین و زمان توقع داریم واسه ما آزادی بیارن!اینقدر در غرور خودمون غرقیم که از کشورهای دیگه هم توقع داریم به ما کمک کنند!بدون اینکه حتی یه بار به این فکر کنیم که هیچ گربه ایی محض رضای خدا موش نمیگیره!
تاحالا شده از خودمون بپرسیم که نقش ما این وسط چیه؟
وجدانی جز غرغر و پرتوقعی،کاری کردیم؟!
این اخه،اون تخه،یکی ترمزه،اون یکی دست اندازه!
چرا بیانیه میده؟چرا حرف نمیزنه؟چرا رفته فلان جا؟چرااینو گفت؟چرااونو نگفت؟
بابا کدوم انقلاب با غر زدن ثمرداده؟
انقلاب،ازخودگذشتگی میخواد نه تماشاچی!
هممون تو حرف زدن استادیم!
همیشه هم میگیم که من اگر برخیزم تو اگربرخیزی...!
ولی پای عمل که میرسه میگیم اونا برمیخیزن پس نیازی یه من نیست!
اگه حاضر شدیم عین عربایی که مسخرشون میکنیم و تحقیرشون میکنیم از خوشی و راحتی الانمون بگذریم به آزادی میرسیم و آینده هم ستایشمون میکنه.
ولی اگه نه،حتی حاضرنیستیم یه شب تو خیابون بمونیم و تو دشک گرم و نرممون برای ج.ا نقشه نکشیم،همون بهتر که بشینیم سرجامون و بقیه رو هم به کشتن ندیم.چون معلومه به این وضع راضی هستیم.
بقیه ی حرفها ودلایل هم فقط یه مشت توجیهات بچه گانست.
این سکه دورو بیشتر نداره:یاپاشو یا ساکت شو.
اما و اگر و مگر و چرا و ولی و...رو هم بریز دور چون هممون بزرگ شدیم!

۲۵ خرداد ۱۳۹۰

15 ساله دارم همینا را میپوشم !(خاطره ی فیروزه گل محمدی از ساده زیستی دکتر زهرا رهنورد)

روزهای پرشورانتخابات بهش گفنم:"مردم منو کشتند از بس گفتن بهش بگو بابا ازاین کیف و روسری و پیرهن آبی خسته شدیم یه لباس دیگه بپوش!"
گفت به خدا من لباس مناسب دیگه ای ندارم بعدشم من 15 ساله دارم همینا را میپوشم چنتا پیرهن آبی و روسری دارم که هی میشورمومیپوشم .
دیدم فخری خانم راجع به لباسش نوشته فکر کردم خاطراتی که از این مبحث دارمو یکی یکی بنویسم تا مردم بدانند که مادر سبزشان چگونه به دنیا نگاه میکرد .اوکجا و ما کجا...؟
(فیس بوک فیروزه گل محمدی)

دسته بندي ايروني!

یا پولدارترن که بهشون میگن مال مردم خور
یا بی پول ترن که بهشون میگن گشنه گدا
یا بهتر کار میکنن که بهشون میگن خرحمال
یا کمتر کار میکنن که بهشون میگن تنبل
 
یا سرسخت ترن که بهشون میگن کله خر
یا بی خیال ترن که بهشون میگن ببو
یا شجاع ترن که بهشون میگن بی کله
یا محتاط ترن که بهشون میگن بی عرضه
یا دست و دل باز ترن که بهشون میگن ولخرج
یا اهل حساب و کتابن که بهشون میگن خسيس
مملکتـــــــــــــــــه دااااااريم؟؟

اسکل،پرنده ایی احمق!

این هم پرنده اسکل!
قیافه اش را نگاه کنید عین بیشعورهاست!بخاطر همین به یه نفر که بیشعوره میگن اسکل.
در خصوصیات این پرنده آمده که او وقتی برای زمستان غذا جمع آوری میکند محل نگهداری آنها را فراموش میکند و بخاطر همین با مشکل مواجه می شود.
یا هنگام خانه سازی فراموش می کند که خانه اش را کجا ساخته است،و اگر از لانه اش بیرون بیاید راه بازگشت را پیدا نمیکند!

آقایون اصلاح طلب!شما از نظام ج.ا قویتر نیستید،پس مواظب رفتارها و حرکات سیاسیتون باشید!

این روزها خبرهای زیادی میشنویم که نشان از چراغ سبز حکومت به اصلاح طلبان برای نجات نظام است.
نمونه ی آن هم صحبت های دبیرکل حزب موتلفه که گفته:
"معتقدیم آن دسته از اصلاح‌طلبانی كه چهار اصل «نظام جمهوری اسلامی، ولایت فقیه، مقام معظم رهبری و قانون اساسی» را قبول داشته باشند، حتی اگر به شدت در مقابل جریان اصولگرا و حزب مؤتلفه قرار داشته باشند حق حضور و فعالیت در سرنوشت كشور را دارند. "
ایشون این حرفو در دیدار با روباه پیر ایران،آقای هاشمی زده!
حساب هاشمی که مشخصه!ایشون از این ور مونده و از اون ور رونده شدن!
شاید قدرت سیاسی بالایی داشته باشه ولی قطعا محبوبیتی نزدیک به صفر در جامعه داره.
روی سخنم اما با اصلاح طلبانه!
آقایون اصلاح طلب،دقت کنید که توافقات سیاسی حتما شمارو به چهره ی منفوری بین مردم تبدیل خواهد کرد.کاری نکنید که به سرنوشت احمدی نژاد دچار بشید و چون دستمالی کثیف توسط همین مردمی که پشتتون هستن دور انداخته بشید.
سیاستی خوبه که برای مردم باشه.
ماازخون جوانان مظلوم انتخابات88نمیگذریم.شماهم مواظب باشید که ازمسیرخواسته های مردم خارج نشوید.
دراین دوسال خودتون شاهد بودید که نفرت مردم از نظام و حکومت چه بلایی سر این حکومت آورد.
شماکه از نظام فویتر نیستید،پس مواظب رفتارها و حرکات سیاسیتون باشید.

۲۴ خرداد ۱۳۹۰

سبزها دم به تله ندادند،بسیج و نیروی انتظامی همدیگر را زدند!

خبرنگاران سبز:

اخبار و گزارشات اغلب خبرگزاری‌های مستقل از راهپیمایی دیروز، به ساعت ۹ شب ۲۲ خرداد ۱۳۹۰ خاتمه می‌یابد. تقریبا هیچ خبرگزاری مستقلی خبری از وقایع رخ داده پس از ترک صحنه راهپیمایی توسط سبزها مخابره نکرده است. چرا که خبرنگاران این خبرگزاری‌ها اغلب همراه با مردم صحنه را ترک کرده‌اند. ولی با گذشت ساعت‌های بسیار از این واقعه بزرگ، از گوشه و کنار اخبار جدیدی از وقایع رخ داده پس از ساعت 9 شب می‌رسد.

برخی شاهدان عینی که پس از ساعت   ۹ شب به هر دلیل در خیابان ولیعصر حضور داشته‌اند به صفحه فیس‌بوک فریاد که یک صفحه متعلق به هواداران جنبش سبز است گزارش داده‌اند:« ديشب و در پايان راهپيمايی سکوت ،در مقابل پارک ساعی درگيری شديد بين بسيج و نيروی انتظامی اتفاق افتاده،شروع دز گيری از طرف بسيج بوده است.» این خبر توسط صفحه بیست و پنجم بهمن (نزدیک به مهدی سحرخیز) بازنشر شده است.

انتشار این خبر شاید بتواند گلایه‌های اسماعیل احمدی‌مقدم از دولت را که چند ساعت پیش انجام شد توجیه کند. این فرمانده نیروی انتظامی چند ساعت پیش در درد دلی با هواداران انگشت شمار خویش در فیس بوک، دولت را متهم کرد که در جریان راهپیمایی سکوت «با پلیس همکاری نکرده است» احمدی مقدم در عين حال از يک سری ناهماهنگی ها در برخورد با معترضان روز بيست و دوم خرداد ماه گلايه کرد و گفت که دولت با نيروی انتظامی در اين روز همکاری نمی کرد.

۲۲ خرداد ۱۳۹۰

آغاز نخستین درگیری‌ها در میدان ولی‌عصر

۲۱ خرداد ۱۳۹۰

حسین زمان به روحانیون: توبه از سال‏هایی که همراه شما دغل‏بازان دین فروش بوده‏ام

خبرنگاران سبز:

روى صحبتم با جمع كثيرى از شماست كه خود را از علماى دين ميدانيد و به تعبير خودتان لباس پيامبر به تن داريد .ديگر باورتان ندارم. شك دارم . به صحت حرف هايتان و به كردارتان شك دارم . امروز مى فهمم كه چه دكانى باز كرده بوديد و در تمامى اين سالها چگونه با صداقت و سادگى من و امثال من بازى كرده ايد . از خود شرم دارم كه سالها در دوران نوجوانى و جوانى از روى احساس و بدون دقت نظر شما را بعنوان راهبران و دلسوزان اين نظام و مردم ميشناختم.

هر روز كه گذشت بيشتر شناختمتان . هر روز كه گذشت بيشتر از شما فاصله گرفتم . يك عمر پاى منبرتان نشستم و برايم از جوانمردى و ايمان و صداقت و راستگويى گفتيد. يك عمر پاى حرف هايتان نشستم و شجاعت و مردانگى حسين ابن على (ع) را برايم مثال زديد. و من چه ساده بودم كه باورتان ميكردم. و چه مظلوم بود حسين كه ابزار كسب و كارتان شده بود. اگر نبودند امثال معلم شهيد دكتر شريعتى چه بسا به تعبير آن شهيد بزرگوار زينب را در همان گودال قتلگاه و فاطمه را مابين در و ديوار رها كرده بودم و به فراموشى سپرده بودم.

واى بر من كه چقدر ساده بودم و خوش باور.
امروز كه از بالاى منبر ها به پشت ميز رياست و حكمرانى آمده ايد، امروز كه جنس عبا و عمامه تان نيز از بهترين پارچه ها و مركبتان از ماشين هاى آخرين مدل اروپايى است، امروز كه خود را و مردم را فراموش كرده ايد و بنده قدرت شده ايد چهره واقعى تان را ديگر من خوش باور ساده لوح نيزبخوبى ميبينم.

از ساده زيستى و مردم دوستى على گفتيد و خود را از تبار او معرفى كرديد و من از اين رو مريدتان شدم . اما امروز كه ميبينم از اصحاب زر و زيوريد و پاى بر شانه هاى مردم مظلوم اين ديار نهاده ايد و بر اريكه قدرت تكيه زده ايد بر خود ميخندم و بر مظلوميت على اشك مى ريزم كه چگونه نام و آبرويش را وسيله رسيدن به اهداف جاه طلبانه خود كرده ايد . با نام على و حسين نان به كف آورديد، با روزى چندين نوبت به مسلخ كشاندن حسين و ياران حسين و بعضا خوار و خفيف كردن عظمت شهداى كربلا من را كه عشق حسين در دل داشتم به گريه انداختيد و فريبم داديد و خود امروز خداى حسين را بنده نيستيد . حتى هنوز به ياد دارم كودكى بودم در مجلس عزاى اهل بيت با همه صداقتم اشك مى ريختم اما نميفهميدم كه چرا حتى يك قطره اشك از چشمان تو جيره خوار عزاى حسين جارى نميشود.

اين همه ظلم وستم بر مردم وارد شده است. اين همه انسان بى گناه به حبس رفته اند و خانواده هايشان در حسرت يك ملاقات ميسوزند و مى سازند. شكنجه و قتل در زندان حد اقل در ماجراى كهريزك براى شما نيز به اثبات رسيده. جنازه مسلمان را حرمت نگاه نميدارند و به دخترى مؤمنه در زير تابوت پدر پرخاش ميكنند و ستم روا ميدارند تا به مرگش ختم ميشود. اين همه دروغ و تهمت از مسئولين نظام را ميشنويد و شاهد هستيد چگونه با آبروى اسلام بازى ميكنند.

اين همه را ميبينيد و ميشنويد و دم نميزنيد ولى آنگاه كه يك نفر از هم لباسى هايتان را مورد ضرب و جرح قرار ميدهند كه البته اين كار بسيار نكوهيده و ناپسند و غير انسانى است ، فريادتان از مساجد و حوزه هاى علميه بلند ميشود كه اسلام در خطر است ؟ چرا خون برخى از نظر شما رنگين تر از ديگران است ؟ ندا مظلوم نبود ؟ سهراب مظلوم نبود؟ چگونه ميخواهيد باور كنم عدالتتان را ؟ من شما را عادل نميدانم . شما تنها ژست آدم هاى با تقوا و با ايمان و عدالت پيشه را ميگيريد . من به اسلام شما كافرم ، به خداى شما ايمان ندارم من رو به قبله شما نماز نميخوانم و گرد كعبه شما طواف نميكنم . من تسليم خداى محمدم ، همان محمدى كه پيامبر صلح و دوستى و مهربانى و بخشندگى بود ، همان پيامبرى كه به عدالت حكم ميراند و خود را خدمتگزار امت و نه ولى نعمت ايشان ميدانست.

در شب آمال و آرزوها با دلى شكسته و با قلبى محزون از خداوند بزرگ بابت همه خطاهايى كه كرده ام طلب عفو و بخشش كردم از خطاهايى كه بزرگترين آنها سالها همراهى با شما دغل بازان دين فروش بوده است.

۱۹ خرداد ۱۳۹۰

کیهان:مدحی ضد انقلاب دستگیر شده است/ایرنا: مدحی «عنصر فریب خورده سیا» بوده و گفته‌های وی «اعتراف» است

روزنامه کیهان ساعاتی پس از ادعا‌ها مبنی بر نفوذ وزارت اطلاعات در اپوزیسیون از طریق محمدرضا مدحی٬ وی را «یک عضو دستگیر شده ضد انقلاب» معرفی کرد و گفته‌هایش در مستند «الماسی برای فریب» را «اعتراف» خواند.
شامگاه چهارشنبه (۱۸ خرداد) از شبکه یک سیما مستندی پخش شد که به ادعای سازندگان آن٬ روایتی از روند «نفوذ محمدرضا مدحی از نیروهای مرتبط با دستگاه‌های امنیتی جمهوری اسلامی در اپوزیسیون» بود.
پیش از پخش این مستند بسیاری از رسانه‌های محافظه‌کار ادعا کرده بودند این «مستند٬ نمایشی از اقتدار دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی و به سخره گرفتن دستگاه‌های امنیتی غرب است.»
در این مستند که از سوی سایت «بولتن‌نیوز» با عنوان «مستند امنیتی» نامیده شده٬ مدحی از روند ارتباط با برخی مخالفان جمهوری اسلامی و هدف از فعالیت‌های خود در خارج از کشور توضیحاتی ارائه می‌کند.
یک ساعت پس از پخش این مستند٬ روزنامه کیهان در سایت اینترنتی خود از محمدرضا مدحی نه‌ تنها با عنوان مامور مامور وزارت اطلاعات یاد نکرد٬ بلکه وی را «ضد انقلابی دستگیر شده» خواند.
کیهان در گزارش خود از تمام گفته‌های مدحی در این مستند با عنوان «اعتراف» یاد کرده است.
خبرگزاری ایرنا نیز از محمدرضا مدحی با عنوان «عنصر فریب خورده سیا» یاد کرده و گفته‌های وی در این مستند را «اعتراف» خوانده است.

آقای مدحی الماس شما به درد بریدن کاغذ هم نمیخورد!جنبش سبز،اپوزوسیون نیست!

دیشب مستندی از رسانه ی کودتا پخش شد که در آن نشان میداد چگونه سردار مدحی به داخل اپوزوسیون نفوذ کرده و پرده از نقشه های آنها برداشته!این مستند درس های زیادی را برای جنبش سبز و جوانان آزادی خواه و پاک ایران زمین داشت.

*1-جنبش سبز،هیولایی است برای حکومت.هرزمان که جنبش سبز قصد رونمایی از قدرت خودش را داشته حکومت برای کم کردن اثرات آن نمایشی به راه انداخته.
اکنون زمانی است که اختلافات درونی نظام چون خوره به جان نظام افتاده.
22خرداد نقطه ی حساسی برای نظام است.اگر سبزها 22خردادشان باشکوه انجام شود قطعا سرعت ریزش نیروهایی که چندان وفادار به نظام نیستند بیشترخواهد شد و همینطور شیب سقوط تندتر میشود.این نمایش میتواند کمی از التهاب و تب وتاب اتفاقات آینده را کم کند.تلویزیون ایران هنوز برای اقشار سانسور شده ی جامعه دیدنی است.و تامین نظر آن ها از مهمترین دغدغه های حکومت است.
این نمایش در شرایطی که موج احمدی ستیزی درجامعه روز به روز اوج میگیرد،با ایجاد فاصله ی بیشتر بین سبزها و ضددولتی ها میتواند موثر باشد.

2-در این برنامه،خیلی سعی داشتند که جنبش سبز را به افراد اپوزوسیون متصل کنند که ثابت شود جنبش سبز عروسک اپوزوسیون است اما خودگزارش حرف گوینده ها را عملا نقض میکرد و ثابت میکرد که اپوزوسیون اکنون نقشی در جنبش سبز ندارد و نقش ها را در آینده ی جنبش جستجو میکند.
همین که هیچ ارتباطی بین سران جنبش و اپوزوسیون پیدانشد برای اثبات خط نگرفتن جنبش از اوپوزوسیون کافی است.

3- پررنگ ترین نکته ی این برنامه رو شدن دست موج سواران بود!افرادی که قصد داشتند بیشترین بهره را با کمترین زحمت به دست بیاورند!اعده ایی از آن سوی مرزها تصمیم داشتند که از موج سبز نهایت استفاده را ببرند و با استفاده از دوربین ها و میکروفون ها،در صورت موفقیت جنبش آن را به نام خودشان ثبت کنند و دولت خودشان را در ایرانی که آزاد شده تشکیل دهند.
اشتباه اکثریت این است که اپوزوسیون را مغزمتفکر جنبش سبز میدانند.درصورتی که اصلا اینطور نیست.هرجور که حساب کنید میبینید که حرکات جنبش سبز فقط از داخل فرمان میگیرد و هدایت میشود.و این واقعیتی غیرقابل انکاراست و تجربه هم آن را ثابت کرده.اپوزوسیون پروهی هستند که فقط همراه جنبش سبز هستند.ان هم نه به خاطر نیاز جنبش سبز بلکه فقط و فقط به دلیل نیاز خودشان!

4-برای عده ایی که پندارشان این بود که اپوزوسیون مهره ی موثری است ثابت شد که اپوزوسیون فقط شعار است!
اینکه یک نفر درظرف کمتر از 1سال اینگونه به سطوح بالای این تیم نفوذ کرده و از تمام نقشه های قبلی و بعدی آن ها سردرآورده یک فاجعه  است.عمق فاجعه این جاست که نفوذی  پست هم گرفته!
اکنون باید به همه ثابت شده باشد که دیوار اپوزوسیون،جای یادگاری نوشتن نیست.البته این نکته باید دوسال پیش هنگامی که میرحسین گفت هیچ نماینده ایی در خارج از کشور ندارم،ثابت میشد!

5-این نمایش مهم نیست.هیچ کار مهمی انجام نشده.کسانی که کمی هم سرشان توی حساب و کتاب هست میفهمند که اطلاعات ایران کارخارق العاده ایی نکرده پس نباید از این ماجرا افسانه سازی کرد و ترسید!
اپوزوسیون جریانی است که بسیار از جامعه ی روز ایران فاصله دارد و هیچ درک و شناختی از اوضاع ایران ندارد.
مانند کودکی است که در دنیای محصور در گهواره اش زندگی میکند و هرکسی میتواند در گهواره اش سرک بکشد و اگر خواست از اسباب بازی های او بردارد!
شناخت آنها از ایران همین اخباری اسن که جوانان آزادی خواه ایرانی از داخل به بیرون مخابره می کنند.
یکی از دلایل این حرفم،قبول ادعای مدحی مبنی بر داشتن20هزارسپاهی ضدنظام است!
ادعایی که در داخل همه به ان خندیدند اما اپوزوسیون آن را ساده لوحانه قبول کرد!
این اولین بار نیست که اپوزوسیون از حکومت ایران رو دست میخورد!

6-نکته ی آخر که زیاد هم مهم نیست این بود که این برنامه سعی داشت مدحی را یک تاجر معرفی کند نه یک افسراطلاعاتی!


باتوجه به نکات بالا میتوان نتیجه گرفت که جنبش سبز همچنان برای نظام دست نیافتنی است!

۱۸ خرداد ۱۳۹۰

سردار ناموس فروش دنبال چه میگردی؟خودشیرینی تا کی؟

سایت آفتاب(اینجا)امروز از گلایه محسن رضایی از سه دولت پس از جنگ خبر داده!
سردار بی بصیرت!باور کن اگه شماساکت باشی برات مفیدتره!
خوب شماتاحالا کجابودی؟حالا که شهربی کلانتر شده شما هم هفت تیر کش شدی؟این حرفارو چراقبلا نمیزدی؟
شماکه صحبت ازفضا سازی منفی سه دولت بعداز جنگ میکنی الان دقیقا به این حرفهای خودت چی میگی؟افشاگری؟انتقاد؟
نه برادر!خیلی واضحهه که الان شما داری فضاسازی میکنی تا رهبرعزیز!خوشش بیاد!
ولی اشتباه میکنی!دستمالت خیلی وقته کثیف شده!
قسمت هایی از خود شیرینی های این سیب زمینی را بخوانید:

فضاسازی منفی سه دولت پس از امام در رابطه با جنگ و دفاع مقدس

با وجود اینکه حرف امام درباره پایان جنگ هم کاملا روشن بود، در هر سه دولتی که بر سر کار آمد، سه نوع فضاسازی در مورد جنگ انجام دادند. در دولت سازندگی یک نوع فضاسازی انجام شد که ایران در جنگ خسارات زیادی را متحمل شده و گفتند چرا جنگ ادامه پیدا کرد. در زمان دولت جامعه مدنی، دوم خردادی ها آمدند و گفتند چرا بعد از آزادی خرمشهر جنگ ادامه پیدا کرد. در زمان دولت کنونی گفتند، چرا اساسا قطعنامه پذیرفته شد و جنگ ادامه پیدا نکرد و چرا به امام جام زهر دادند؟

در حالی که پاسخ همه اینها کاملا روشن است، چراکه این مباحث سیاسی است نه تاریخی، علمی و منطقی. اینها به خاطر فضاسازی است که برخی از سیاستمداران و جناح های سیاسی برای منافع سیاسی خودشان ایجاد می کنند.


تاکنون ایستادگی رهبری جلوی انحرافات را گرفته است 
به نظر من، پس از امام(ره) راه ایشان ادامه پیدا کرد. هرچند ایدئولوژی های غیرانقلابی مثل لیبرالی ـ تکنوکراتی و سوسیالیستی وارد حکومت، دولت و مجلس شد، ولی سرانجام، همه اینها کنار رفت و تبدیل به یک انحراف بزرگ در تاریخ انقلاب نشد. ممکن است افکار تکنوکراتی، سوسیالیستی و لیبرالی آسیب وارد کرده باشد، ولی نتوانست انقلاب و نظام را از مسیر خودش خارج کند. دلیل آن هم پایداری و ایستادگی رهبر انقلاب روی ارزش های امام و انقلاب بود.

۱۷ خرداد ۱۳۹۰

کینه ی شتری خامنه ایی از میرحسین:موسوی وایرج فاضل را از شورای عالی انقلاب فرهنگی حذف و جنتی را عضو افتخاری کرد!

رهبر جمهوری اسلامی در راستای اختیارات خود، طی حكمی اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی را برای دوره‌ ای جدید منصوب كرد، که بر اساس این حکم، میرحسین موسوی و ایرج فاضل حذف شدند. 
به گزارش سایت اطلاع رسانی دفتر رهبری، احمد جنتی و حسن حبیبی نیز به عنوان عضو افتخاری شورا معرفی شده اند .
گفتنی است حضور میر حسین موسوی در شورای عالی انقلاب فرهنگی، عملا از فردای انتخابات ریاست جمهوری سال ٨٨ و هجمه های همه جانبه حکومت و نهادهای فراقانونی، محدود شده بود.
اما دکتر ایرج فاضل، وزیر بهداشت و درمان دولت هاشمی رفسنجانی نیز، که از حذف شده ها توسط رهبری است، همان مقامی است که سال ٨٨ و بعد از انتشار نامه ای انتقادی پیرامون عملکرد دولت، توسط محمود احمدی نژاد از ریاست فرهنگستان علوم پزشكی كنار گذاشته شد.
محمدرضا عارف، معاون اول محمد خاتمی، کماکمان در ترکیب این شورا حضور دارد.

متن حكم رهبر جمهوری اسلامی به شرح زیر است:

با توجه به پایان یافتن دوره‌ مسئولیت اعضای كنونی شورای عالی انقلاب فرهنگی، شخصیت‌های حقوقی و حقیقی زیر بعنوان اعضای اصلی برای دوره‌ی جدید آن شورا و آیت‌الله احمد جنتی و جناب آقای دكتر حسن حبیبی بعنوان اعضای افتخاری شورای عالی انقلاب فرهنگی منصوب می گردند:
شخصیت‌های حقوقی: رؤسای محترم سه قوه، وزرای فرهنگ و ارشاد اسلامی، علوم تحقیقات و فناوری، بهداشت، درمان و آموزش پزشكی، آموزش و پرورش، ورزش و امور جوانان، معاون علمی و فناوری رئیس جمهور، رؤسای سازمان صدا و سیما، سازمان تبلیغات اسلامی، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه‌ها، جهاد دانشگاهی، شورای فرهنگی اجتماعی زنان، دانشگاه آزاد اسلامی و رؤسای كمیسیون‌های فرهنگی، آموزش و تحقیقات، بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی.
شخصیت‌های حقیقی، حضرات حجج اسلام و آقایان: دكتر احمد احمدی، علیرضا اعرافی، حمید پارسانیا، دكتر غلامعلی حداد عادل، دكتر رضا داوری، حسن رحیم پور، دكتر علی شریعتمداری، علی اكبر صادقی رشاد، سیّدعلیرضا صدر حسینی، دكتر محمّدرضا عارف، محسن قمی، دكتر محمّدعلی كی نژاد، دكتر منصور كبكانیان، دكتر حسین كچوئیان، دكتر مهدی گلشنی، دكتر علی لاریجانی، محمود محمّدی عراقی، دكتر محمدرضا مخبر، دكتر صادق واعظ‌ زاده و دكتر علی اكبر ولایتی.

توصیه‌های مربوط به این دوره با تأكید بر توجه جدی به آنها در پیوست این حكم ابلاغ شده است.
دوام توفیقات اعضای محترم را از خداوند متعال مسألت می‌نمایم.
سیّدعلی خامنه‌ای

۱۶ خرداد ۱۳۹۰

همت کن!...دنیا منتظرجنبش سبز است

همت کن!
همت کردن لینک گذاری در بالاترین نیست.خودت هم میدانی که کارهای مفیدتری می توانی انجام دهی.
شعار نویسی و اسکناس نویسی دیگر فایده ندارد.
دنیا منتظرجنبش سبز است.
پس همت کن که از دستان تو کارهای بزرگتری بر می آید و خودت هم می دانی.
تبرت را این بار محکم بکوب.
نگو که دیگران تبر میزنند پس به من احتیاجی نیست،حتی به مشت های تو هم نیاز است.
پس همراه شو و در این مشارکت سهیم باش.
ندا رسید که دیگر سکوت جایز نیست پس به خون خواهی سهراب برخیز!

۱۵ خرداد ۱۳۹۰

آقای خامنه ایی از شما خواهش میکنم مارا نخندان!از کدام امنیت حرف میزنی؟

اگر کسی دنبال براندازی و اجرای دستور دشمن نیست ولی با مذاق و تفکر سیاسی ما مخالف است نباید عدالت و امنیت را از او سلب و او را زیرپا له کنیم!

این جمله ی خنده دار یا گریه دار،را آقای خامنه ایی در روز14خرداد90 و درست چندروز بعداز درگذشت واقعا جانسوز خانم هاله سحابی،بیان کردند!
در روزی که حتی به عزادران خانم سحابی هم اجازه عزاداری ندادند و آنهارا با سرکوب پذیرائی کردند!
این چه امنیتی است که حتی در مراسم عزاداری مخالفان فکری شما هم به مردم رحم نمیکنند؟!

آقای خامنه‌ای شما کجا زندگی‌ میکنی‌؟مگر میرحسین خواهان براندازی بود؟الان میر حسین کجاست؟
مراسم درگذشت پدر میرحسین را که از یاد نبردید؟
شمارا می‌برمِ به گذشتهٔ نه چندان دور.
دو سال پیش که اکنون در آستانه ی سالگرد آن ایام قرار داریم.
خیابانهای تهران قرمز شدند از خون جوانانی که نه برای بر اندازی بلکه برای باز پس گیری رای خود به خیابان آماده بودند.
آیا جملهٔ رای من کو،معنی‌ براندازی دارد؟!
اما شما دستور به قتل همه دادی!مگر شما نبودی که گفتی‌ هرکس به خیابان بیاید خونش پای خودش است؟
مگرراهپیمایی بدون حمل سلاح و بدون ضربه زدن به نظام از اصول قانون اساسی‌ نیست؟
همان قانون اساسی‌ که دم از آن میزنید،تامین امنیت راهپیمایان را بر شما واجب کرده!این امنیت است؟
از کدام امنیت صحبت می‌کنید وقتی‌ جوانان برومند این خاک در زندانها زیر مشت و لگد له‌ میشوند؟
وقتی‌ دختران این خاک مورد تجاوز کفتارهایی چون طائب قرار میگیرند و سپس جان میدهند!
ولی‌ کفتار پیر همچنان در شهر میچرخد و قه قهه میزند...این امنیت است؟
مگرشیخ مهدی صحبت از براندازی کرد؟
اوفقط از جنایات و تجاوزات زندان ها پرده برداشت،اماطرفداران شما در هرفرصتی به او حتی در خانه اش حمله کردند و اکنون هم خبری از این مرد نیست!

کدام امنیت؟وقتی‌ سر فرمانده ی جنگ هم در چاه دستشویی فرو میرود!

کدام امنیت را میگویید؟امنیتی که حتی در خانه‌ها هم وجود ندارد؟
فرماندهٔ نیروی انتظامی‌ بی‌ شرمانه میگوید ما برای جمع آوری ماهواره‌ها به داخل خانه هم می رویم!
کماندوهای نیروی انتظامی‌ روی پشت بام ها مانور میدهند،آن وقت شما صحبت از امنیت می‌کنید؟

کدام امنیت وقتی‌ حتی روحانیون بلند پایه و البته مستقل و باوجدان هم مورد حملهٔ طرفداران شما قرار میگیرند؟!

آقای خامنه‌ای مملکت شما دقیقا مصداق شهر بی‌ کلانتر است که در آن هر قورباغه و وزغی هفت تیر به دست گرفته!ومسبب همهٔ اینها خود شما هستی‌.

از شما خواهش میکنم مارا نخندان!
آب رفته دیگر به جوی باز نمیگردد.این حرف ها را باید در همان روزهای آغاز تقلّب می‌زدی...
آن روزها باید به امنیت مخالفانت فکر میکردی،نه حالا که جن گیران شهر هم به تو پشت کرده اند.
با این حرفها دنبال چه هستی‌؟حمایت مردمی؟
حمایت مردمی که آنهارا میکروب نامیدی؟
نه آقای خامنه‌ای،دیگر دوران عوام فریبی تمام شد.
مردم خسته و دل زده شدند از دروغ‌ها وعده‌های شما.
دیگر راه برگشتی نیست.
از قدیم گفته‌اند چاه کن همیشه ته چاه است!
شما چاله ایی را کندی و آن را هی‌ عمیق تر کردی.ولی‌ اکنون خود در ته چاه تنها مانده‌ای!
حالا نه میکروب‌ها با شما هستند نه رئیس جمهوری که به خاطرش مردم را به گلوله بستی.
حتی هوادارانت هم نسبت به تو دچار شک شده اند!
تنها شدی رهبر!
این حرفهایت نوشداروی بد از مرگ سهراب است و...

خدا زرنگ است...

خدایا،توهم کم زرنگ نیستیا...
همۀ معجزه هاتوهمون موقع که امکانش وجود داشت،روکردی که کاربه جاهایِ باریک نکشه...

طبیعتاً درآوردنِ شترازدلِ کوه یا اژدها ازعصا،خیلی راحت ترازدرآوردنِ یه سرِ سوزن انسانیت ازدلِ بعضی آدمایِ این دوره وزمونه است!

۱۴ خرداد ۱۳۹۰

آقای خامنه ایی،این عکس گوشه ایی از قلمرو توست!آسوده بخواب!

امام علی:اگر خلخال از پاي پيرزن يهودي در بياورند جا دارد فرد مسلمان در دم جان دهد!
آیااین کودک انسان نیست؟
ترس را در چشمانش میبینی؟
آسوده بخواب...!





۱۳ خرداد ۱۳۹۰

تهران تخلیه شد!

به مناسبت درگذشت بنیان گذار کبیر انقلاب،مردم همیشه در صحنه و انقلابی از بعد از ظهر5شنبه 12خرداد باسرعت هرچه تمامتر تهران را به مقصد شهرهای شمالی ایران ترک کردند!
درحال حاضر اتوبانهای خروجی تهران لبریز از ازدحام مشتاقان و عزاداران خمینی کبیر است که بنا به سنت هرساله پشت به گنبد وبارگاه حضرت روح الله،رو به شمال می روند!
فلذا به کلیه ی هموطنان اعلام میشود که کلیه ی برنامه ها و تبلیغات صداوسیمای جمهوری اسلامی که از دیروز آغاز شده و به مدت72ساعت تداوم خواهد داشت،فقط برای پرکردن بیلان کاری و دریافت اضافه کاری است و هیچ ارزش دیگری ندارد!
به امید دیدار شما در جاده های شمال،بالاخص چالوس!

۱۱ خرداد ۱۳۹۰

بی آبرویی و بی ثباتی حکومت،نتیجه ی آه مظلوم و خون بی گناه!

آه مظلوم خانمان سوز است و خون بیگناه هدر نمیرود!
این شعار نیست،یک باورواعتقاد قدیمی ایرانی است و ما امروز کاملا این باور رو داریم لمس میکنیم.
نظامی که مستانه قهقهه میزد و در رسانه های حکومتی عربده میکشید و حریف میطلبید فکرش را هم نمیکرد که روزگاری به خاک سیاه بنشیند.
بله خاک سیاه!اختلافات درونی نظم مانند موریانه پایه های حکومت را از درون جویده و از نظام چیزی جز ظاهر نمانده!
اوضاع آنقدر قمر در عقرب شده که مرد شماره یک نظام یعنی هاشمی هم افشاگری میکند.
انگار همین دیروزبود که احمدی نژاد به پشتوانه ی مجلس و رهبری در مقابل چشمان خونبار خانواده های داغدار مشغول خودستایی بود.اکنون همان مجلس پرونده ی تخلفش را به قوه ی قضاییه می برد و همان رهبر تهدید به عزلش میکند!احمدی نژاد هم هردو را تهدید میکند!
این گوشه ایی ازهرج و مرج در نظامی است که نظر رهبرش به نظر رئیس جمهورش نزدیکتر است و مجلس هم چون حیوان خانگی به دنبال رهبر میدود!

بزرگترین چالش نظام این است که روشنفکران و اندیشمندان جامعه را سرکوب کرد و اکنون با تیمی روبه رو است که شیطان پرستند!تیمی جادوگر و فالگیر که به جرات میتوان گفت میوه و محصول یک حکومت سرکوبگر و جنایتکار است.

اکنون محصول حکومت به جان حکومت افتاده یا بهتر بگوییم،پسر خانواده پشت لبش سبز شده و داعیه ی آقایی دارد!
این روزها بدترین حالت برای یک حکومت میتواند باشد.طبقه ی اندیشمند جامعه از حکومت حمایت نمیکنند و طبقه ی افراطی جامعه با حکومت درافتاده.
ما به دوران رابین هود برگشته ایم!دوران حکومت جادو و سحر!و این حقیقتی است انکار نشدنی در دل یک نظام دینی و به ظاهر مقدس!
اینها همه تاثیرات خون های بی گناهی است که دوسال پیش ریخته شد.
کشته هایی که در رسانه های حکومتی به سخره گرفته شدند.
وآه بازماندگان و مظلومان که خیلی زود و سریع آتش فشانی شد که همه ی مستان قدرت را سوزاند.
حکومت هیچ وقت فکرش را هم نمیکرد که اینقدر زود اسیر آتشی شود که خود به جان یک ملت مظلوم انداخت و الان چنان آتشی به قلب حکومت افتاده که همه ی حکومتیان انگشت به دهان مانده اند و فقط منتظر آینده و اتفاقات بعدی هستند.
حکومت به مرگ مغزی دچارشده.
هیچ راه کار و راه فراری وجود ندارد.بازی به نقطه های پایانی رسیده.
این حکومت حتی در بیرون مرزها هم طرفداری ندارد.تاجایی که حتی بولیوی هم آن را پس میزند.
دور نیست ایامی که به پاسداشت خونهای ریخته شده ایران را سبز کنیم.فقط اندکی صبر نیاز است.
صبری که میرمان همیشه مارا به آن دعوت میکرد.
صبر کنیم و ببینیم که چگونه موریانه ها آخرین پایه های کاخ را میجوند و سقف آن را بر سرخودشان و کاخ نشینان خراب میکنند.
آینده از آن کسانی است که در این کاخ جایی ندارند.
آینده از آن من است،از آن تو،از آن ما...
فقط صبر کن و با من سرود آزادی را تمرین کن...
که به زودی آن را دست در دست هم در خیابان های شهر خواهیم خواند...
مابیشماریم...