۲ خرداد ۱۳۹۰

گلبرگ مغرور

با چشمانی بارانی،این شعر رو تقدیم میکنم به همه ی دوستداران اسطوره ی فوتبال ایران،شعری که من چند سال پیش از ناصرخان شنیدم و به عنوان درس زندگی تو ذهنم حک شد:

من آن گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی آبی
ولی با خفت و خواری پی شبنم نمی گردم...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.